ثمره عشق *من و همسر **ابولفضل کوچولو **ثمره عشق *من و همسر **ابولفضل کوچولو **، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

** کودک من **

18/1/92...شروع ماه 7...

  سلام دلبندم تو امروووووووووووووز وارد ماه (( هــــــــــفـــتـــم (٧) )) شدی عزیز دلـــــــــم هووووووووووووووررررررررااااا  ..... ......فردا هم ٢٧ هفتت تموم میشه و وارد هفته ٢٨ میشی ....   دیدی چه زود میگذره ...هــــــــی !!!!!! امیدوارم که این ٣ ماه آخرم زود زود بگذره آخه هم من هم بابایی خیلی منتظریم گل من ... راستی عزیزم برات رفتیم روروک هم گرفتیم و با اسباب بازی .... ولی خب هنوز وسایلی رو که گرفتیم نیوردیم خونه من که دل تو دلم نیست ..اخه میخوام زودتر بچینمشووووووووون و هی نگاهشون کنم نازنازی من .... تخت و کمدت هم گفتن شروع کردن به ساخت قربونت برم فکر نمیکنم خیلی طول بکشه ......
18 فروردين 1392

سال خوبی داشته باشیم ...انشاالله

یه سلام گرم به همه دوست جونی های وبلاگی خودم و گل پسرم .. . و یه سلام خیلی ویژه به پسر نازم ابولفضلم که خیلی دوستش دارم و با تکوناش به من آرامش میده و میگه مامانی سلام....و داره واسه خودش اون تو میگرده ... خیلی دوست دارم ابولفضل نازم پسر قشنگم سال نو بر همگی مبارک باشه انشالله همگی سال خوبی داشته باشیم در پناه خداوند امروز ٧ رو از عید و سال جدید میگذره ولی من نتونسته بودم یعنی وقت نکرده بودم بیام وبلاگت آخه حسابی مشغول بودم و شب هم حسابی خسته فقط یکی دو روزه اول یه کم خلوت بود بعدش حسابی مشغول شدیم ...خدارو شکرررررررررررر همه چیز خوب بود به لطف خدا و تمام مهربونی هاش ما تونستیم یه بهار دیگه رو هم بب...
7 فروردين 1392

سلام گل پسرم ...

سلامممممم نـــــــفـــس.....سلام عزیزممممممممم بازم اومدمممممممم .... سلام گل باغ زندگی خوبی مامان جووووووون ؟ بهت خوش میگذره ؟ فسقل من دیگه تکوناتو تقریبا کامل حس میکنم فدای اون حرکاتت بشم هزار ماشاالله قوی شدی پسر قشنگم دیروز و پریروز حسابی وول خوردیکه دیگه سریع به شکمم نگاه کردم ببینم معلومه یا نه دیدم مشخـــــــصه انقده ذوقیدم که نگووووووو >www.kalfaz.blogfa.com دیروز که رو مبلدراز کشیده بودم متوجه شدم داری تکون میخوری سریع دست بابا رو گذاشتم رو  شکمم بابا هم کاملا حست کردددددددد و با خوشحالی گفت آرررررره تکون میخوره فدای تن کوچیکت  بشم که خودتو نشون بابایی دادی قربونت برممممم بابایی خیلی خوشحال شد...
23 اسفند 1391

پایان هفته 22 و شروع هفته .23

سلامممممم عچقققققق مامانیییییییییی ... فدات بشم که روز به روز حرکت هات رو بیشتر از پیش حس میکنمممممم خیلی دوست  داریم اومدم بگم فردا هفته 22 تموم میشه و وارد هقته 23 میشی عزیزمممممممممم   داری روز به روز بزرگ میشی هاااااااا فسق من اومدم تا تغییراتت رو تو این هفته   بنویسم ...راستش عزیزممم از تغییرات خودم بگم که شیمک مامانی که روز به روز داره   بزرگ تر میشه دیگه اینکه هنوز وزنم برنگشته مث قبل یعنی هنوز مث اول اون موقعی که   فهمیدم تو اومدی تو دلم نشده ....این بار که رفتم پیش خانم دکی گفت بعد از تعطیلات   عید بیا ...برای چکاب های ماهانت ....اگر بدونی هر سری ...
14 اسفند 1391

جنسیت نی نی ما اگه گفتین ؟

سلاممممممممم به همگی سلام ویژه به نی نی فسقلی خودمممممممم که خیلی دوستش داریم.. اومدم بگم ما دیروززدر تاریخ 91/11/24 رفتیم سونوگرافی و من فسقلم رو دیدمممممممم تو مانتیور جلوم خیلی خیلی باحال بود کاملا مشخص بووووود اعضای بدنش و داشت تکون میخورد خانم دکی هم برگشت گفت جنسیتشم که پـــــــــسره ....هووووووووووووووررررراااا     گل پسره ماشاا... تاج سر ماشاا... اینطوری بود که فهمیدیم نی نی ما یه آقا پسره گل گلابه ....یه جا دیدم دستش تو دهنش بود ...انگشتای دست و پاشو دیدم سرش رو ...خدایااااااااااااااا قربون قدرتت برم که یه موجود زنده رو اینطوری درون یه بدن رشد میدی ....خدایا شکرررررت...وقتی به بابایی ...
25 بهمن 1391

وااااااای فردا ....

سلام قلقلی من سلام عزیزکـــــــــــم اومدم بهت بگم فردا ساعت 5 غروب وقت سونوگرافی دارم خوشگلکم خودتو نشون بدی هاااااااااااااا من وبابایی بی صبرانه منتظریم ببینیم که فسقلمون چیه ....که بریم برات بقیه خریدا و کارا و اسمت رو اتنخاب کنیم ...اومدم بگم فردااااااااااااااا منتظریم فدات بشم خودت رو خوب نشون بده که خانم دکتر بفهمه تو چی هستی باشه عزیزمممممممممممممممممم   دل تو دلم نیست تا فرداااااااااا .... منتظر لحظه دیدار تو هستیم .....بوووووووووووووووووس برای عزیزترینمون...... ...
23 بهمن 1391

بهترین صدا صدای تپش قلب تو....

سلام سلام صدتا سلامممم میگن سلام سلامتی میاره پس هزار و سیصد تا سلامممممم سلاممم امروز 91/11/22 روز به پیروزی رسیدن انقلاب بود دیروز یعنی 91/11/21 رفتم پیش خانم دکتر که هم جواب آزامیش قند رو ببرم هم جواب سونو قبلی و هم اینکه برام سونو بنویسه برای تعیین جنسیت . رفتم اولش خانم دکتر نبود و در مطب بسته بود بعدش که اومد اولین نفر من بودم رفتم رو وزنه که خانم دکی وزنم رو بنویسه بهم گفت کم شدیاااااااااااا منم گفتم آره میدونم .خلاصه رفتم رو تخت که صدای قلب ناااااااااااااااااااااااازت رو بشنوم آخه تو این چند وقته اصلا صدای قلبت رو نشنیده بودم رفتم و دستگاه رو گذاشت رو به چند ثانیه نکشید یه صدای توپ توپ قلبت رو شنیدمممممم عز...
22 بهمن 1391