ثمره عشق *من و همسر **ابولفضل کوچولو **ثمره عشق *من و همسر **ابولفضل کوچولو **، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

** کودک من **

تو و این روز ها ...

1392/6/4 12:35
نویسنده : مامانی *نی نی *
1,139 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فسقلی مامانی

اومدم دوباره عسلم بار آخری که اومدم برات نوشتم حدودا 10 روز پیش بود فندوقم ...

حالا اومدم تا برات دوباره حرف بزنم ...از وقتی که تو اومدی کلا زندگی برامون رنگه دیگه ایی گرفته با ورود تو

 حسمون به زندگی تغییر کرد چراکه الان دیگه ما پدر و مادر شدیم و مسئولیت بزرگی به گردنمونه ...نمیدونم

 چرا ولی حس میکنم از وقتی که تو به دنیا اومدی خودم کلی عوض شدم حالا دیگه میفهمم مادر بودن یعنی

 چی البته هنوز خیلی مونده ولی خب کم کم دارم متوجه میشم... گذشت ادم ...صبر آدم.... رفتار و سکنات

 آدم به کلی تغییر میکنه چون دیگه اسم مادر روش اومده

 

ادامــــــه مــــــطلب فرامـــــــوش نشـــــــه

 

میدونی ابوالفضل نازم از خود گذشتگی رو واقعا میشه درک کرد نمیخوام خیلی برات حرف بزنم ولی واقیعتیه که باید باور کنیم شب بیدار موندنا رو...از خواب زدنااا...اوایلش از مسافرت گذشتن ها و ...نتونستن دیدن درد و ناراحتی ...بغل کردنا و تکون دادنت تا اینکه راحت بخوابی ...همه و همه اش و بعد ها چیز های دیگه مادر بودن رو به مراتب سخت تر و شیرین تر میکنه درسته که الان زمان زیادی از اومدنت نگذشته ولی خودم حس میکنم هر روز که میگذره و هر چیزی که پیش میاد باعث میشه مادر بودنم نسبت به تو کامل تر بشه ...البته خودمم تمام سعیم رو میکنم تا بتونم بهترین مادر باشم برات از الان به فکر درست تربیت کردنت هستم گلم ...خیلی برام تربیتت مهمه ...

توی این چند وقته که گذشت هر روز تغییراتت رو حس میکنم و خوشحال از اینکه پسر نازم داره روز به روز بزرگ میشه از طرفی هم گذشت عمر خودمونو حس میکنم که چه سریع داریم به پیر شدن نزدیک میشیم ...ولی با بودن تو بهترین زمانه برام ...

حس مادر بودن به نظرم بهترین حس دنیاس حسی که تا تجربه نشه ادم نمیتونه درک کنه خدایا بابت این حسی که بهم دادی ازت بی نهایت ممنونم .

پسر کوچولوی قشنگم از تو هم ممنونم که اومدی و وارد زندگی ما شدی با اومدنت رنگ زندگمون عوض شده

 

تغییرات تو توی این مدتی که برات ننوشتم:

تو صبح ها کله صبح ساعت 6 اینا بلند میشی خیلی پسر سحر خیزی هستی عشق من توی شب دو سه بار بلند میشی و شیر میخوای

صبح ها هم وقتی که بلند میشی کاملا سر حالی و دوست داری باهات حرف بزنم و کلی برام میخندی معلومه اون ساعت حسابی سر حالی حالا منم گیج خواب ولی خب وقتی یه خنده تو رو میبینم تمام خستگی و خوابالودگیم از سرم میافته و فقط و فقط بهت نگاه میکنم و تو دلم کلی ذوق میکنم ...

دیگه ماشاالله داره لباسای سایز 1 هم برات کوچیک میشه و داریم میزنیم تو کار سایز 2... توی روز هر موقع پی پی میکنی میرم میشورمت که خدایی نکرده مبادا اون پاهای خوشگلت بسوزن و تو اذیت بشی ..

توی روز خوابات خیلی کوتاهه میخوابی و 10 دقیقه بعدش بیداری دوباره میخوابونمت و دوباره بیدار میشی ولی خدارو شکر شبا خوابت خوبه غروبا هم همین طور ...

راســـــــتی عسلکم یه هفته دیگه باید بریم واکسن دو ماهگیت رو بزنیم یه هفته دیگه تو 2 ماهت تموم میشه و وارد سه ماه میشی واااااااااای خدای من انگار دیروز بود پست یک ماهگیت رو گذاشته بودم چقدر زود میگذره...میگن واکسن دوماهگی بچه تب میکنه عزیز دلم از الان دارم غصه هفته دیگه رو میخورم که اگه تب کنی من چی کار کنم طاقتشو ندارم خدا کنه تب نکنی یا اگه تب کردی خیلی زود زود خوب بشی پسرم .

دیگه اینکه وقتی بیدار میشی مث قبلا گریه نمیکنی فقط نفس نفس میزنی و دست پا میزنی و این طرف و اونطرفت رو نگاه میکنی ...من شبا از صدای نفسای خوشگلت میفهمم بیدار شدی و گشنت شده ... وقتی هم شیر میخوری سریع خوابت میبره ....

موقع شیر خوردن هم انگار متوجه میشی میخوام بهت شیر بدم یه صدایی از خودت در میاری که من اون لحظه دلم میخواد بچلونمت و حساااااااااابی بوست کنم و فشار بدم ..صدایی که فقط هر موقع بخوام شیرت بدم از خودت در میاری واااااااااااااااااااااایی که چقدر عاشقتم

الانم که دارم مینویسم تو بیدار شدی و خوابالو هستی انگار دوباره میخوای بخوابی ولی دستات یهو میپرن عزیزکم ...و تو درست نمیتونی بخوابی ..

اینم عکسای تو عشق من :

 

اینجارو شکار لحظه کردم یهو تو واب دستت رو اینطوری گذاشتی رو صورتت فسقلی من عاشق این ژست هات هستم

 

اینجا هم بعد از خوردن شیر خوابت گرفته ببین چشمات چه قرمز شده عسلم

 

این جا هم که زده بودی زیر گریه عزیزم منم طاقت گریه ات رو ندارم اصلا

 

 توی این عکسم داشتم باهات حرف میزدم که خندیدی صبح ها که میگم سر حالی و میخندی این شکلی هستی هاااااااااااااا  عاشق خنده هاتم

 

اینم یه مدل دیگه از خوابیدنت  ببین چه ریلکس خوابیدی عزیزکم

 

اینم یه عکس دیگه

 

اینم یه عکس دیگه ببین چه زل زدی به دوربین

 

و اما آخرین عکس

اینم دست مادر و فرزند فدای دستای کوشولوت بشم

 

دوباره میام پیشت عزیز ترینم

الان باید بیام پیشت داری کم کم گریه میکنی

 

دوست اریم بی نهایت ....بوووووووووس به ن نی نازم

عاشقتیم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان حسناسادات
3 شهریور 92 18:43
سلام ارزو جون رمزتونو فراموش کردم/
مامان بهی
4 شهریور 92 13:51
ای جانممممممممممممممممم عزیزممممممممممممممممممم فدات بشممممممممممممممممم خوشگلللللل وای از دست این مامانتتتتتتتتتتتت بوس براتتتتتتت
♥●•٠·˙عارفه مامان فاطمه حلما جون♥●•٠·˙
4 شهریور 92 20:35
دخمل من شبا نمیخوابه خیلی ایشالله مثل پسمل شما بهتر بشه
آتــــی
5 شهریور 92 10:19
خیلی خوشمله نازی بوس برای گلم
اسماء ღمامانه فسقل ღ
9 شهریور 92 0:48
وا جونم من فداش شم عزیزم واسه پر موشدن فسقلیتون روغن فندوق بمال به سرش
فاطمه سادات مامان یگانه زهرا
10 شهریور 92 18:37
ای جاااااااان ماشالله چه خوشمله این پسملیه
خــالـه هـانی
15 شهریور 92 12:59
apam mamani nemiyay
ماماطهورا
19 شهریور 92 13:21
سلام خانومي ماشالله به اين گل پسر خدا حفظشش كنه عزيزمممممممممم
خــالـه هـانی
21 شهریور 92 15:38
الهی خداحفظش کنه الهــی واست مامانی