عشق مامانی ...
سلام ابوالفضل عشق مامان
خوبی کوچولوی من ....
تو این چند وقته ننوشتم شاهد تغییراتی از تو عزیز دلمون بودم
یکی اینکه توی ٢٧ آذر ماه فهمیدیم پسر کوچولومون بدون کمک یه کم میشینه ولی اگه حواسش باشه ولش کردیم یهو کج میشه قربونت برم ....
بعدش اینکه پسر خوشگلم که شما باشی دیگه کاملا با روروک راه میری و همه جا میری ...
همه چی رو دستت میگیری و باهاشون بازی میکنی و هی تکونشون میدی ....
٥ دی ماه بود که فهمیدم جیگرم بلده سر سرسری کنه واااااااااااااااای اگه بدونی چه حالی داشتم پسرم وقتی سرمو تکون دادم و گفتم سر سری تو هم سرت رو مث من تکون دادی و سر سری کردی از خوشحالی سریع به بابیی گفتم کلی ذوق کردم و قربون صدقه ات رفتم عزیز دلم
١١ دی ماه هم واکسن ٦ ماهگیت رو زدیم و خدارو شکر نه تب کردی و نه درد داشتی ...وزن ٦ ماهگیت هم ٩ کیلو بود عزیز دلم
بازی مورد علاقه ات اینکه که وقتیمن چهار زانو نشستم میزارمت رو پاهام خودت پاتو میزنی زمین و خودتو جلو عقب مینی اونم با چه سرعتی فدات بشم من عاشق این بازی هستی و کلی مخندیو با صدا ذوق میکنی
کارای دیگه ایی که انجام میدی وقتی میزارمت رو بالش تا نصفه بلند میشی میشینی و نمیخوای بخوابی آرنجات رو میزاری رو بالش و نصفه بلند میشی و زور میزنی ...وااای که چقدر عشق میکنم کار جدید ازت میبینم ...
بقیه توی ادامه مطلبه فراموش نشه
دیگه کاملا پستونک خور حرفه ایی شدی هااااااااااا خودت در میاری خودت میزاری
توی خواب کلی غلت میزنی و اگه سر راهت به چیزی برخورد کنی یهو گریه میکنی هیچی نباید سر راهت باشه تا راحت بتونی غلت بزنی ..
غریبه ایی میبینی کلی اول خیره میشی بهش و نگاهش میکنی یه نگاه به اون و یه نگاه به من اگه خوشت نیاد یهو گریه شدید میکنی
ماشالله صبح ها خیلی سرحالی و حسابی خوش خنده بهت میگن گل خندون قربونت برم من
هنوز خبری از دوندونات نیست ...
عاشق سوپ خوردنی و خیلی دوست داری الان چند وقتی هست که بهت میدم امروزم بهت آب هویج دادم اول با شک خوردی و یه کم بدت اومد ولی بعدش خوردی تا تهش ....توی سوپت سیب زمینی و هویج و برنج و عدس و گوشت و میزارم و یه پیاز درسته و بعد پخت درش میارم ..هر چی هویجش بیشتر باشه بیشتر دوست داری ...و سرلاکم دوست داری
امروز هم یه حرکت جدید دیدیم ازت اونم این که وقتی مامان جون گذاشته بودت روی پاش گفت که تو به زور چشماتو میبندی وااااااااای که چقدر خندیدیم خیلی باحال بود قشنگم به زور پلکات رو فشار میدادی رو هم مثلا میخوای بخوابی ...منم کلی اومدم بوست کردم
یه چیزی از بالا میارم سمت صورتت فکر میکنی الان ول میشه یهو چشماتو میبندی فکر میکنی الان میافته
تو اتاقت که میریم نمیدونی کدوم ور رو نگاه کنی سرت به همه طرف میچرخه تند تند
وقتی تو بغلم هستی و شیر میخوای سرت رو میزاری رو شونه هامو محکم خودتو فشار میدی و جمع میکنی لبات رو میمالی رو شونه هام ....
قطره آهنت رو از پایان ٦ ماهگیت شروع کردم و دارم بهت میدم خیلی خوشت نمیاد ولی خب میخوری ....
بار اولیکه بهت سوپ دادم وقتی قاشق میذاشتم تو دهنت پوف میکردی و همه رو میپاشیدی اینور و اونور ....همه خنده اشون گرفته بود و پیش همه خودتو جا میکنی قربونت برم که انقد خوش اخلاقی عزیزم ....
امروز به مدت ١٠ دقیقه کامل نشستی خودمم کنارت میشینم و حواسم بهت هست که نیافتیتا میخوای یه کم کج بشی خودتو کنترل میکن تا تعادلت رو حفظ کنی و نیافتی بعد ١٠ دقیقه دیگه بغلت کردم که کمرت درد نگیره عزیزم ...
وقتی صدای آهنگ روروکت در میاد سرت رو باهاش چپ و راست میبری مث سر سری کردن و خودتم میخندی وااااااااای که خیلی دوست دارم و عاشقتم
موقع عوض کردنت وقتی شلوارت رو در میارم با شلوارت دالی بازی میکنم و هم کلی میخندی ...
میخواییم بریم بیرون وقتی لباس میخوام تنت کنم میفهمی و صدات در نمیاد و همونطور ساکت میمنونی تا لباسات رو تنت کنم
شبا بدون بالش راحت تر میخوابی چون وقتی رو بالش هستی نمتونی درست غلت بزنی
همچنان خیلی عرق میکنی مخصوصا موقع واب و وقتی تلاش میکنی و بازی میکنی موهای سرت خیس خیس میشه ...
راستی ٣ روزه پیش٢٦ دی ماه برای اولین بار تنها بردمت حمام قربونت برم عاشق حمامی وقتیب میریزم روت کیف میکنی
ببخشید گلم قاطی نوشتم هر چی به ذهنم میومد نوشتم ....
حالا بریم سراغ عکسای گل پسری توی این مدت
عاشقتم با این خنده های نازت ...
ببین چه ناز نشستی عشقم دیگه تقریبا کامل میشینی و طولانی ولی بازم حواسم بهت هست یه دفعه کج نشی عزیزم ....البته خودت خیلی سعی میکنی خودتو نگه داری
ای جان دلم با اون لبخند زیر پستونکت
به کجا نگاه میکنی عسل مامان عاشق این عکستم
حالا اینجا یه جا شکلاتی گذاشتم جلوت و سریع تو فاصله چند ثانیه این جوری میشه جا شکلاتی فدای دستتای کوچولوت بشم
بعد یه نگاه به من میکنی تا خیالت راحت بشه کاری به کارت ندارم
بعد دوباره به کارت ادامه میدی
البته قبل از اینکه بندازیشون زمین همه رو اول میکنی تو دهنت و امتحان میکنی و بعد میندازی زمین
و عکس آخرم هنرنمایی کار خودمه هههههه
بلاخره تمومش کردم ...
راستی دیشب عروسی دعوت بودیم پسرم تا وارد تالار شدیم بغل مامان جون بودی اول به همه نگاه کردی و یهو یه بغض شدید اومد رو لبات و دو تا دستات رو سمت من دراز کردی و خودت رو کشی جلویی که بغل کنم غریبی کردی عزیزم فدای اون بغضت برم که دلم کباب شد برات سریع بغلت کردم
ولی انقدررررررررر ذوقیدم که منو میخواستی که نگووووووو
الانم گشنت شده باید بیام بهت شیر بدم تا دفعه بعدی بای گل پسرم