برنامه این هفته
سلام نی نی جونم
خوبی ... از اون بالا ها چه خبر ... ؟ عزیزکم امروز امتحانای من و بابایی تموم شد و صبح زود ساعت ٦:٣٠ بلند شدیم و حاضر شدیم و ساعت ٧ هم راه افتادیم ...بریم دانشگاه انقدر خوابمون میومد که نگو اصلا دوست نداشتم از اون رختخواب گرم بلند شم ولی چاره نبود عزیزم باید میرفتیم ... خلاصه رفتیمو امتحان دادین خدا رو شکر راحت بود ... و یه دوری تو خیابون ها زدیم .. و بعد اومدیم خونه ... از اونجایی که صبح زود بلند شدیم و من که عادت به خواب بعد از ظهر نداشتم انقدر خسته بودم که یه ٢ ساعتی خوابیدم انقدر چسبید که نگووو....فسقلی من یه خبر من و بابایی ایشاا... اگه خدا بخواد ٥ شنبه میخواییم بریم ....خونه مامان جون (مامان خودم ) و خونه خاله ها ٢١ همه خونه خاله ناهار جمعیم ... خیلی خوش میگذره کاش تو هم بودی تا یا پسر خاله ها و دختر خاله ها و دختر دایی با هم بازی میکردیدو منم لذت میبردم .. و قربون صدقه ات میرفتم... اگه آخر این هفته یه دو سه روزی بهت سر نزدم ناراحت نشی مامانی هااااا قول میدم تا اومدم بیام پیشت .. زوده زود میام .باشه دردونه من .....؟ دلم خیلی برات تنگ میشه ....