سلام ..
سلام دردونه مامان و بابا
سلام فینگیلی من ....امروز ٥ شنبه اس و ١٣ ماه رمضون .....خدا رو شکر ....که ١٣ روز از این ماه مبارک رو با خوبی سپری کردیم...عزیزم ....چند روزه یش وقتی داشتم با همون دوست مامانی که باردار بودشش یادته همونی که ٨ فروردین خبر دادم .....الان ٢٦ هفتشه ....واااااااااااااااااااای خدای من چقدر زود گذشت ....نی نی هم دخملی ......یه دخمل ناز ...دلم میخواد این چند وقتم زود بگذره ببینمشششش ....ببینم چه شکلیه البته هر شکلی باشه فرق نمیکنه چون نازه و خاله میدوستتش خلاصه داشتم باهاش حرف میزدم با نت ....گفت رفتم مسجد صاحب الزمان (جمکران) اونجا هم دعا کردم هم برات عکس انداختم ببینی ...منم خیلی وقت بود جمکران نرفته بودم و دلم حسابی تنگ شده هم برای جمکران هم برای حرم حضرت معصومه ....هر موقع میریم قم ....حرم میریم ولی حمکران هنوز قسمت نشده بود ...برام عکسش رو فرستاد .....راستش رو بخوای وقتی دیدما دلم هوایی اونجا شد ..دلم رفت اونجا خیلی حس خوبی بود واقعا ازش ممنونم بهتری دوست مامانیه .....حالا بیای میبینیش گلم .....برات عکسش رو میزارم .....ببینی ..اینم از ماجرا چند روزه پیش ....عزیزم زودتر بیا دل مامانی زیاد طاقت نداره ها ....هوارتا .بووووووووووووس برای تو که عاشقتم
اینم از عکس ها
اینم یکی دیگش
واقعا ازت ممنونم دوست خوبم....بووووووووووووووووس برای تو که برام عکس گرفتی و فرستادی ....خیلی خیلی ممنون بهترین دوست من ..انشاا... نی نی بیاد و یه جوری جبران کنم ....
فعلا بای تا بعدا بازم میام