مامان تنبل ....

سلامممممممممم عروسک مامانی سلام عشق من

خوبی نفسمممم خوبی جیگرممممم؟

بازم مامانی اومد تا باهات حرف بزنه ...تا از خودت برات بگه و از خودش...

فسقل من ..الان که دارم برات مینویسم ساعت دو دقیقه مونده به 8 شب و بابایی یه یک ساعتی هست رفته هیئت و مامانی خونه تنهاس ...برای همین باز اومد سراغت تا باهات حرف بزنه ...

گلکم نی نی من ...دردونه من انقدرررررررر خونه کار دارم ولی اصلا حس انجام دادنش نیست ...بدجور کسل و تنبل شدمممممممممم ...امروز که رفتم رو تخت دراز کشیدم نمیدونم چطوری خوابم برد 2 ساعت خواب بودم ...منی که اصلا عادت نداشتم بعد از ظهرا بخوابم ...کلا مامانی تو حسابی تنبل شده دیگه اونم فدای سرتتتتتتتتتتتتتتتت تو جات خوب باشه گلکم همه این چیزا شیرینه ...کارای مامانی همه مونده الان یکی دو روزه میخوام جارو برقی بکشم ولی حسش نی ...جاروبرقی و گردگیری و یکی دو دست لباس ریختن توی ماشین و مرتب  کردن کمد لباسا و......واییییییییی  همش مونده ...میخوام هر سری کم کم انجام بدم ...تا تموم بشه ..البته مامان جون گفته میخوای بیام کمکت ولی نمیخوام تو زخمت بندازمش ..برای همین میخوام خودم انجام بدم ...راستی عزیزمممممم فردا هم باز باید برم سر کار تا ببینیم چی میشه انشاا...4 شنبه هم که وقت سونو گرافی داری عزیزممممم دارم روز شماری میکنم برای اون روز ...ببینمت ..انشاا.. که میام و برات تعریف میکنم و حسابی ذوق زده میشم ...

هههههه عزیزم اگر الان منو ببینی میز لب تاب روی پامه و لم دادم به مبل و پشت کمرم 2 تا بالش گذاشتم که کمرم اذیت نشه یکی نیست بگه بابا مگه مجبوری ...

کنار دستمم یه بشقابه که چند دقیقه قبل داشتم چیز میز میخوردم ..میخوام حسابی بهت برسم ..آخه تو این چند وقته اصلا میل به غذا و اینا نداشتم میخوردم ولی کم ...زود سیر میشم ....ولی خب از حالا به بعد میخوام فقط به خاطر تو بخورم و بهت برسم تو برام از همه چیز مهم تری ....امروز بابایی به من گفت یه کم بیشتر به خودت برس اگرم میل نداری به خاطر نی نی بخوررررررر واییییییییییی انقده حس خوبی بود ...گفت الان تو دیگه یه نفر نیستی ..البته خود بابایی که میگه تا شکمت نیاد جلو من باورم نمیشه نی نی دار شدیم منم خندیدم گفتم انشاا... به اون روز هم میرسه ...عاشقتیم عزیزمممممممممممم

بازم میام پشتتتتتتتتت فدای توووووووووووو