اومدم فسقلم**** . دیـــــدمــــت.هــــــــــوررررااااا.****
سلام سلاممم عسلم سلام شیرین ترینم
سلام جوجوی مامان خوبی ؟ انقد دلم برات تنگ شده بود که نگووووووووووو
خب بریم سراغ حرفای مامانی چون هر لحظه ممکنه ای دی اس ال قطع بشه و از اونجایی هم
که جمعه اس کاری نمیشه کرد .اون وقت من میمونممممممم و حرفای نگفته
حالا جونم براتون بگه که روز ٤ شنبه که گفته بودم قرار بود برم فسقلم رو ببینممممم از ساعت ١٨:٣٠ تا
٢٠:٤٥ تو مطب بودیم تا نوبتم شدددددد انقدر شلوووووووووغ بود که نگو ما هم مشتاق نشستیم تا از
حال عزیزمون با خبربشیم 5 دقیقه قبل ازرفتنم تو اتاق منشی گفت آب میوه شیرین بخور بعد برو تو منم که تلفنی بهم گفته بود همراهم داشتم و خوردم . رفتم تو روی تخت درازکشیدم و خانم دکی اومد با دقت به مانیتور خیره شد ...منم هی صلوات میفرستادم .آخه خیلی استرس داشتم خلاصه چیزی بهم نگفت بعد از معاینه و سونو گفت هر چی لازم بود ببینم دیدم ....خدارو
شکررررررررررررررر همه چی خوب بووووووووووود و مشکلی نبود خــــــــــدایـــــــــــا شکــــــــــــــــــرت.بعد منتظر جواب شدیم .جواب رو گرفتم و عکست رو دیدممممممم قربووووووووووووووووووونت برمکه ٨ سانتی الان فدای تـــــــــــــو .عکست رو به بابایی هم نشون
دادمممم اونم کلی ذوق کرد .هی میگفت کدومه عکسش ..آخیییییییی بهترین بابای دنیا رو داری و منم بهترین همسر دنیااااااااااااااااا.بعد اومدیم بیرون ساعت ٩ بود رفتیم یه مغازه نزدیک مطب
سیسمونی فروشی بود فقط یه جعبه جغجغه دیدم خواستم برات بخرم وقتی رفتیم توووووووووووووو برای تو گلکم لباس و جغجغه و ....چند تا چیز گرفتیم به من بود همشو میخریدم
هههههههههههولی حیف که تو این سونو جنسیتت معلوم نشد . لباساییهم که گرفتیم طوری
گرفتیم که چه دختر بودیچه پسر بتونی تنت کنی عشق مــــــــــــــن.
خلاصه اون شب کلی خوشحاااااااااااااااااااااااااال بودم و هزاران بار خدا رو شکر میکردم به خاطر نعمت
بزرگی که درونم قرار داد .امیدوارم بتونم به بهترین نحو از این نعمتش مراقبت کنم و تربیتش کنم ....
خدایااااااااااااااا بی نهایت شکرت
((اینم عکس تو طبق سونو تو توی این عکس ١٣ هفته و ٤ روزته و الان که مینویسم شده ١٣ هفته و ٦ روزت ))
دوســـــــــــــت داریــــــــــــــــــــم