ثمره عشق *من و همسر **ابولفضل کوچولو **ثمره عشق *من و همسر **ابولفضل کوچولو **، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

** کودک من **

این روز ها و من ....

سلام ... یه چند وقتیه نیومدم یعنی میومدمااااااااا ولی چیزی ننوشتم..آخه حسش نبیدددددددههههههههه یه چند وقتسه سرم گرمه ...مشغولم.حتما میخوایید بدونید چرا الان میگم یه چندروزی که مامان جونم اینا اومدن خونمون....منم که کیفم کوککککککک بعد یه خبر دیگه.... اول یه کم فکر کنید .... نه یه کم بیشتر ...ببینم میتونید حدس بزنید... نمیدونم بگممممممممممم نمیدونم نگممممممممممممممم ههههههههههههههخخخ چیه دارید سعی میکنید حدس بزنید ..بعید میدونم بتونیدااااااااااااااااااااااا خب حالا باشه بهتون میگم مــــــــــن یه چند وقتیه دارم میرمممممممممممممممممممممم ســــــر کار...هووووووووووووووووووووورا از بیکاری در اومدم آخه دیگه خسته شده بودم ....ک...
20 مهر 1391

تولد عشقم که بی نهایت عاشقشم...

سلام درودونه من .. باز اومدم تا برات بگم و باهات حرف بزنم ....میدونم خیلی وقته نیومدم باهات صحبت کنم و برات بگم راستش واقعا نمیدونستم بیام و چی بگم و از کجا برات تعریف کنم منتظر بهانه ایی هستم تا بیام و درباره اش برای تو بگم برای تو که بی نهایت دوستت دارم و منتظر دیدن تو هستم ....عزیزکم ...هر گشتم بهانه ایی پیدا نکردم تا ٢٧ شهریور که تولد باباییت بود ...تولد کسی که تو رو دوست داره تولد کسی که من عاشقشم و بی نهایت دوستش دارم و واقعا بابت همه چی ازش ممنونم...تولد عزیز ترینم ..تولد بهانه زندگیه برای من .   ...اومدم تا برات از اون روز بگم .. . روز تولد بابای گلت قرار بود من براش کفش بخرم ...ولی خب نمیشد تنهایی برم ....
2 مهر 1391

ایوووووووووووووووول

سلام به همه رفیق و رفقای نی نی وبلاگی خودمممممممممم....   ایوووووووووووووووووووووووووووووول بلاخره نی نی وبلاگ درست شدددددددددد دلم براتون تنگیده  بودشششش.... برای نی نی خودمم همین طوررررررررررررررررر دوستتووووووووووووووون دارم خوشحال شدممممممممم ...
16 شهريور 1391

خبر بی خبری.....

سلاااااااااااااااام گلکم .....   ...............چـــــــــــــــرا نمــــــــــــیـــــــــــای...................... ................این ماهم نیومدی ها یادت باشه .................... ...
11 شهريور 1391

خواب دیدن من و همسرم.....

سلام سلام صدتا سلام  جیگر من و بابا   سلام نی نی و فرشــــته ناز نیومــــدمون ....میدونی دیشـــــب  که برگشـــــتیم و اومدم تو وبــــت برات نوشتم ....میخواستم اینا رو هم بگم یادم رفت .... (( مامانی تو  چند وقت پیش خواب دید که تو خواب داشتم به یه نفــــر میگفتــــم برای اینکه نی نی خوشمل و سالم و ناز بشه باید چی کار کنم بهم گفتن این دو تا ســـــــوره رو بخـــــون ....حالا نمـــــیدونم به کی گفتــــــم ...بعــــــد صبحـــــــش وقتی بلند شدم هر چی فکر کردم یادم نیومـــــد که اون تا ســــــوره چی بود خیلی خیلی فکر کردم ولـــــی یادم  نمیـــــــادششششش چـــــقدر بــــــــد ... ...بعد ...وقتــــــی ...
4 شهريور 1391

برگشتیم...

ســـــلام فرشـــــته آســمونی مــــــن اومدم خبر بدم ما برگشتیم .....الان جمعه اس و ساعت ١٠ شبه ..یه یک ساعتی هست رسیدیم ...بابایی هم رفت ورزش .....(فوتبال)....عزیزممممممممممم خیلی خوب بود خوش گذشت خیلی خیلی جات خالی اگه بدونی با نی نی حاله چه قدر بازی کردم ...حیلی با حال بود ولی حیف حییــــف که نرقته زود باید بر میگشتیم ...تا اومدیم به خودمون بیاییم باید بر میگشتیم ....گلم جات خالی رفتیم حرم حضرت معصومه ...انقده شلووووووووووووغ بود که نگــــــو....ماشاا.... اونجا نمیدونم یهو همه اومدن تو ذهنم و از خدا و حضرت معصومه خواستم که همه حاجت روا بشن ....و هر چی میخوان خدا بهشون بده ....بعد از اون دعا کردم که یه نی نی سالم و صالح یعنی تو .......
3 شهريور 1391

همون حرفای پست قبلی که همش پرید ..!

سلام دلبندم   سلام به کوچولوی قشنگ خودم که معلوم نیست کی میخواد با اون پاهای کوچولوش قدم  تو این دنیا بزاره ...و من و بابایی و خوشحال کنه ....عزیزکم چرا نمیای ...چرا نمیای تا زندگی منو بابایی رو از این شیرینی که هست شیرین تر کنی ...میدونی قشنگم ....انقده بهت فکر میکنم ...همش با خودم میگم ..نکنه یه وقت اومدنت طول بکشه... .؟! نکنه یه وقت نیای ..  نکنه ....     ادامش تو ادامه مطلبه                                    ...
30 مرداد 1391